کد مطلب:27974 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:131

نزول آیه در واقعه غدیر برای ابلاغ ولایت












بر پایه آنچه گذشت و بر اساس روایات و گزارش های بسیار - كه متون آنها را آوردیم -، آیه «ابلاغ»، روز هجدهم ذی حجّه با تأكید بر آنچه پیامبرصلی الله علیه وآله بارهای بار بدان پرداخته و به آن تصریح نموده و خداوند در وحی بر او (وحی قرآنی و بیانی) بارها آن را نازل كرده بود (مَآ أُنزِلَ إِلَیْكَ)، در غدیر خم نازل شده است.

تأكید می كنیم كه «مَآ أُنزِلَ إِلَیْكَ» اشاره به هر آن چیزی است كه در این زمینه در درازنای رسالت نبوی، بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شده است، چه با وحی قرآنی و چه با وحی بیانی، در مناسبت های مختلف، در جمع های بزرگ یا در منظر كسانی اندك.

اكنون پیامبرصلی الله علیه وآله مأمور شده است كه در آخرین سال عمر، در آخرین حجّ خویش و در پیش دید ده ها هزار مسلمان كه از آبادی ها و شهرهای جوامع اسلامی آن روز به مكّه آمده اند، با صراحتی تمام و تأكید و دقّتی تام كه هیچ گونه تأویلی را برنتابد و هیچ توجیهی را نپذیرد، ولایت علی علیه السلام و استمرار پیشوایی و امامت و زعامت وی را علنی كند.

در این جا پیامبرصلی الله علیه وآله می هراسد، امّا نه بر جان خود، كه او از آغازین روزها، جان را در راه ابلاغ حق بر كف نهاده است، و نه از مشركان، كه دیگر هیمنه و شكوه دروغینشان در هم شكسته است، و نه از یهود و نصارا، كه اكنون در برابر شكوه و عظمت مسلمانان، دم فرو بسته اند؛ بلكه از درون امّت خود می هراسد، از نفاق نهفته در میان مسلمانان، از تردیدها و تشكیك های مؤمن نمایان. شاید كه در اصل رسالت نیز تردید روا دارند و به كلام نبوی یكسر بتازند و او را به خاندانگرایی، تحمیل خویشان نزدیك خود بر مردم و... متهم كنند!

لحن آیه و روایاتی كه متن آنها گزارش شد، نشان می دهد كه در این واپسین روزها نیز امین وحی (جبراییل علیه السلام)، بارها ضرورت این ابلاغ را از سوی خداوند به پیامبرصلی الله علیه وآله رسانده است و رسول الهی، از دغدغه خود، سخن گفته است و اكنون این، آخرین ابلاغ است كه:

«یَأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ؛ ای رسول! ابلاغ كن... »[1].

خطاب شدن پیامبر خدا با عنوان «رسالت»، سازگارترین صفت با «تبلیغ» است.

هان! دغدغه داری؟ دلهره، هراس؟ مگر تو جز رساندن، فروخواندن و آشكار نمودن، مسئولیّت دیگری داری؟! بخوان، آشكار كن، ابلاغ كن با نهایت دقّت، با مقدّمه چینی، تأثیر گذارانه و استوار؛ «و بر پیامبر، جز ابلاغ نیست».[2].

«مَآ أُنزِلَ إِلَیْكَ مِن رَّبِّكَ؛ آنچه را از سوی پروردگارت نازل شده»

«آنچه به تو نازل شده» چیست و چرا به آن، تصریح نشده است؟

عدم تصریح به آن، می تواند برای نشان دادن جایگاه والای آن، برای «تجلیل» و «تعظیم» آن و یا با هدف نشان دادن نبود هیچ گونه تصمیم و اختیاری برای پیامبرصلی الله علیه وآله در چگونگی آن و تنها نقش داشتن او در ابلاغ، باشد. از سوی دیگر، نشانگر آن است كه زیركی وی در برابر واكنش های هراس آفرین مردمان، هوشمندانه و بجاست، كه خداوند نیز آن پیام را در پرده ای از ابهام می نهد و تا لحظه ابلاغ، از چگونگی آن، پرده برنمی گیرد.

«وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ و؛ و اگر چنین نكنی، رسالتش را نگزارده ای»

شگفتا از آنان كه در تفسیر آیه، سخنی دیگر آورده اند و چون نخواسته اند «حقیقت» را بنگرند، ره «افسانه» پوییده اند! این جمله را چه سان معنا می كنند، با این كه «نهی از كتمان»، بخشی از آموزه های وحیانی است؟ از آنچه بر پیامبر خدا نازل شد، كدام بخش است كه چون آشكار نشود و بدان تأكید نشود، از خاطره ها پاك نمی شود؟ و اگر رسالتْ ستیزان، توان ستردن آن را از عینیت جامعه داشته باشند، چنان خواهد بود كه گویا اساس دین و بنیاد رسالت و همه مكتب، ابلاغ نشده است؟

این جمله شكوهمند و شگرف، نشانگر جایگاه والای آن پیام است و از سوی دیگر، رساننده این حقیقت كه پیامبر خدا از رساندن و علنی كردن آن، ناچار و معذور است؛ چرا كه خدایش تهدید كرده است، آن هم تهدید به تباه شدن تمام تلاش های بیست و سه ساله و سختكوشی ها و رنج ها و سوختن ها و ساختن ها و رزم ها و....

«وَاللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ؛ و خداوند، تو را از مردم، حفظ می كند»

حراست و حفاظت از تو، به عهده خداوند است؛ گو این كه تو از فرایند آن، دغدغه داری و از واكنش های كسانی تیره جان، می هراسی و از جوآفرینی غوغاسالاران، بیم بر جان نشان داده ای؛ امّا بدان كه خداوندِ سبب ساز و سبب سوز، همه را یكسر تباه خواهد ساخت، تمام نقشه ها را، از همه «مردم».

خداوند، عظمت ابلاغ را باز می گوید و نیز وجود غوغاسالاران تیره جان را؛ امّا به این كه اینها چه كسانی هستند، تصریح نمی كند؛ چرا كه نقشه ها بر آب است و مكرها تباه و شیطنت ها بر باد؛ از سوی هر كسی كه باشد.

كلمه كلمه آیه، نشانگر عظمت و والایی محتوای پیام است و نشانگر دغدغه آفرینی، كین زایی و خشم گرفتن كسانی.... ای كاش، مفسّران و قرآن پژوهانی كه سخن دیگر گفته اند، اندكی از سر تأمّل درمی نگریستند كه ابلاغِ چه بخشی از «ما اُنزل» این همه دغدغه داشت و با آشكار شدن، خشم می آفرید و كسانی را به موضعگیری می كشانْد و ای كاش، دست كم در واقعیّت های تاریخ اسلام می نگریستند كه چه چیزی جبهه گیری ها را موجب شد و جنجال ها به پا كرد!









    1. و به خاطر این پیام بلند و سرنوشت ساز و خیره كننده و عظیم بود كه این حج، «حَجّة البلاغ» نام گرفت. چه نام زیبا و خاطره انگیزی! و شگفتا كه مورّخان كوشیده اند این نام ارجمند خاطره آفرین را از یادها ببرند! ابن اسحاق می گوید:فكانت حَجّة البلاغ وحَجّة الوداع، وذلك أنّ رسول اللَّه صلی الله علیه وآله لم یحجّ بعدها.... (السیرة النبویّة، ابن هشام:606/2)
    2. مائده، آیه 99.